نویسنده: آیت‌الله حسن ممدوحی کرمانشاهی




 

دعا به اعتبارهای گوناگون، اقسام مختلفی دارد. در مباحث آینده در حد گنجایش این مقدمه بدان می‌پردازیم.

1. دعای لفظی

به درخواست زبانی که با درخواست قلبی همراهی ندارد، دعای زبانی گفته می‌شود. تطابق در مفهوم، به تنهایی برای ترتّب آثار کافی نیست؛ چنان که اگر آتش را در ذهن خود تصور کنیم، با آن که مفهوم آتش بر این تصور صادق است، امّا هرگز تصور ما دارای آثار آتش- یعنی حرارت و روشنایی- نخواهد بود. از این رو، اطلاق واژه‌ی «دعا» بر درخواست زبانی فقط به لحاظ تطابق مفهومی است که در اصطلاح علم منطق و فلسفه از آن به «دعا به حمل اولی» یاد می‌کنند، زیرا هر چیز آن گاه فرد راستین ماهیت خود است که علاوه بر تطابق مفهومی (حمل اوّلی) در مصداق نیز با ماهیت منطبق باشد (حمل شایع صناعی). از این رو، به لحاظ این که در مصداق خارجی، ماهیت دعا بر لقلقه‌ی زبانی صادق نیست، فرد راستین دعا محسوب نمی‌شود و چنین کسی فقط در حد زبان به دعا مبادرت ورزیده است و نباید به اجابت دعای خود دل ببندد:

با کدامین روی، چون دل مرده‌ای *** رو به سوی آسمان‌ها کرده‌ای! (1)

2. دعای مصداقی

دعایی است که در آن زبان با قلب همراه بوده و ترجمان آن است. این نوع دعا، مصداق راستین و حقیقی دعا بوده و به اجابت بسیار نزدیک است. البته گاهی ممکن است ظاهراً اجابت نشود، با این همه عبارتی است که اجرای قطعی بر آن مترتب است و تأخیر در اجابت فقط از مصلحتی برخاسته که خداوند متعال بر اسرار آن آگاه است؛ چنان که امیرمؤمنان (علیه السَّلام) در سفارش خود به امام حسن (علیه السَّلام) می‌فرماید:
و رُبَّما سَأَلتَ الشّیءَ فَلا تُؤتاهُ وَ أُوتیِتَ خَیراً مِنهُ عاجِلاً أو عاجِلاً، أو صُرِف عَنکَ لِما هُوَ خَیرٌ لَکَ، فَلَرُبَّ أَمرٍ قَد طَلَبتهُ فیهِ هَلاکُ دینِکَ لَو أُوتیتَهُ؛ (2)
چه بسا از خداوند متعال چیزی را درخواست می‌کنی که به تو عطا نمی‌کند، ولی در عوض آن خیر دنیایی یا آخرتی دیگری به تو می‌رساند. آن چیز از تو منع شده، زیرا خیر تو در آن نبوده؛ چه بسا امری را طلب می‌کنی، ولی نمی‌دانی که اگر بدان برسی هلاک دین، نصیب تو خواهد شد.

3. دعای مصداقی و محدودیت علم دعاکننده

گاهی در دعا لفظ و معنا با هم مطابقت دارند و دل و زبان با هم سازگارند، اما مشکل در محدودیت علم شخص دعاکننده است؛ به این معنا که اگر بر اسرار آن واقف بوده، نه تنها آن را نمی‌خواست، بلکه عمیقاً از آن دوری می‌جست. نقل شده است:
إِنَهُ سَمِعَ أَمیِرَ المُؤمنینَ (علیهِ السَّلام) رَجُلاً یَقُولُ: اَللّهُمَ إِنِی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الفِتنَهِ: قالَ (علیهِ السَّلام): أَراکَ تَتَعَوَّذُ مِن مالِکَ وَ وَلَدِکَ، یَقُولُ اللهُ تَعالی: (أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ) (3) وَ لکِن قُل: اَللّهُمَ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِن مُضِلّاتِ الفِتَنِ؛ (4)
حضرت امیرمؤمنان (علیهِ السَّلام) شنید که مردی می‌گوید: خدایا از فتنه‌ها به تو پناه می‌برم! حضرت فرمود: تو با این دعا از خدا می‌خواهی از زن، فرزند و اموالت دوری گزینی، زیرا خداوند متعال می‌فرماید: «اموال و اولاد شما، فتنه و برای آزمون شما هستند.» پس به جای آن بگو: خدایا! فتنه‌های گمراه کننده را از من دور ساز.
این فرد در دعای خود، دوری از مال و فرزند خود را می‌خواست و نمی‌دانست که از آنچه می‌خواست بیزار بود.
امیرمؤمنان (علیهِ السَّلام) در جای دیگر می‌فرماید:
رُبَّ أَمرٍ حَرِصَ الإِنسانُ عَلَیهِ، فَلَمّا أَدرَکَهُ وَدَّ لَم یَکُن أَدرَکَهُ؛ (5)
چه بسا چیزی که انسان برای رسیدن به آن حریص است، ولی وقتی به آن می‌رسد دوست می‌دارد که‌ای کاش هرگز به آن دست نمی‌یافت.
آری، بسیاری از ما در نیایش‌های خود از خدای متعال چیزهایی می‌خواهیم که به راستی و در واقع آنها را نمی‌خواهیم، ولی خدای منان دید کوتاه ما را جبران می‌فرماید و آن خواسته‌ها را عطا نمی‌کند. با این حال، چه بسا ما از عدم اجابت دعایمان نگران می‌شویم و نمی‌دانیم که گلایه از عدم اجابت، جهل دیگری غیر از جهل اوّل است:

حافظ از سرچشمه‌ی حکمت به کف آور جامی *** بو که از لوح دلت، نقش جهالت برود(6)

در این باره، در دعای «افتتاح» آمده است:
فَإن أَبطَأَ عَنّی عَتَبتُ بِجَهلی عَلَیک، وَ لَعَلَّ الّذِی أبطأَ عَنّی هُوَ خَیرٌ لی لِعِلمِکَ بِعاقِبَه الأُمور، فَلَم أرَ مولیً کَریماً أَصبَرَ عَلی عَبدٍ مِنک عَلَیَ، یا رَبِّ؛ (7)
اگر اجابت دعا به تأخیر افتد، به واسطه‌ی نادانی تو را عتاب می‌کنم، در حالی که شاید تأخیر آن برای من خیر باشد، زیرا تو از عاقبت امور آگاهی. بنابراین، مولای کریم، شکیباتر از تو بر بنده‌ی فرومایه ندیده‌ام،‌ای پروردگار من!
طبق روایتی امام صادق (علیهِ السَّلام) به راوی دستور می‌دهد:
وَاعرِف طُرُقَ نَجاتِکَ وَ هَلاکِکَ، کَیلا تَدعُوَ اللهَ بشیءٍ مِنهُ هَلاکُکَ وَ أَنتَ تَظُنُّ فیهِ نَجاتُکَ، قَال اللهُ-: (وَ یَدعُ الإِنسانُ بِالشَرِ دُعاءَهُ بِالخَیرِ وَ کانَ الإِنسانُ عَجُولاً)؛ (8)
راه‌های نجات و هلاکت خویش را بشناس، تا چیزی را از خدا نخواهی که هلاک تو در آن است، در حالی که گمان می‌کنی نجات تو در آن است. خداوند- عزّوجلّ- می‌فرماید: «انسان همانند دعا کردن برای خیر خود برای شرّ خود دعا می‌کند و به راستی که انسان بسیار عجول است.
آیه‌الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در این باره می‌فرماید:
سرّ عدم استجابت برخی دعاهای نیکان آن است که اجابت آن دعا به ضرر آنان است. از این رو، خداوند در عوض آن، آنچه را که به خیرشان است به آنها عطا می‌کند و این اجابت واقعی دعا محسوب می‌شود. (9)
از این رو، در روایت آمده است: «پیامبر اکرم از خداوند متعال خواست تا نفرین محبّ در حق محبوب را به اجابت نرساند.» (10) زیرا نفرین محب در حقّ محبوب، خواست واقعی او نیست و از این رو، پروردگار عالم نیز آن را اجابت نمی‌فرماید.

4. دعای ملحون

گاهی دعاکننده در اثر ناآشنایی یا بی توجهی، لفظ دعا را به صورت غلط به کار می‌برد، در حالی که درخواست روحی او خلاف آن را اراده کرده است. در روایت و اخبار، از این عمل به دعای «ملحون» تعبیر شده است. امام جواد (علیهِ السَّلام) فرموده است:
مَا استَوی رَجُلانِ فی حَسَبٍ وَ دِینٍ قَطُ إلّا کانَ أفضَلُها عِندَ اللهِ- عَزَّوَجَلَّ- آدَبَهُما. قالَ: قُلتُ: جُعِلتُ فِداکَ قَد عَلمتُ فَضلَهُ عندَ النّاسِ فی النّادِی وَ المجالِسِ. فَما فَضلُهُ عِندَ اللهِ- عَزَّوَجَلَّ-؟ قالَ (علیهِ السَّلام): بِقَراءَهِ القُرآنِ کَما أُنزِلَ وَ دُعائِهِ اللهَ- عَزَّوَجَلَّ- مِن حَیثُ لا یَلحَنُ، وَ ذلِکَ أنَّ الدُّعاءَ المَلحُونَ لا یَصعَدُ إلَی اللهِ- عَزَّوَجَلَّ-؛ (11)
هر گاه دو نفر در حسب خانوادگی و دینی با یکدیگر مساوی بودند، برترین آنها، مؤدب‌ترین‌شان است. عرض کردم: فدایت شوم، می‌دانم در نزد مردم و مجالس آنها فضیلت دارد. فضیلت در نزد خداوند- عزّوجلّ- به چه چیز است: فرمود: به قرائت قرآن به صورتی که نازل شده و دعا به درگاه خداوند- عزّوجلّ- به صورت درست، نه غلط؛ زیرا دعای غلط به درگاه خدا صعود نمی‌کند.
باید توجه کرد که جمله‌ی: «وَ دُعائِهِ اللهَ مِن حَیثُ لا یَلحَنُ.» به منزله‌ی مدح دعای ملحون نیست، زیرا هر گاه کلمات دعا صحیح ادا شود، مقصود را بهتر ادا می‌کند و دنباله‌ی فرمایش امام جواد (علیهِ السَّلام) که فرمود: «أنَّ الدُّعاءَ المَلحُونَ لا یَصعَدُ إلَی اللهِ؛ دعای ملحون به سوی خدا بالا نمی‌رود.» نیز دلالت بر این دارد که دعا به صورت ملحون و غلط بالا نمی‌رود، زیرا اجابت دعا لطفی عظیم است که خداوند بر بندگان روا داشته است و هرگز خلاف آن واقع نمی‌گردد و خداوند آن را به صورت درست بالا برده و اجابت می‌کند.
هم چنین فرموده‌ی پیامبر اکرم (صَلّی اللهُ علَیهِ و آله) که:
إنَّ الرجلَ الأعجَمیَ من أُمتی لَیَقرَأُ القُرآنَ بعُجمَتِهِ فَتَرفَعُهُ المَلائکَهُ عَلی عَرَبیّتِهِ؛ (12)
گاه فرد غیر عرب از امت من قرآن را با زبان خود می‌خواند، ولی فرشتگان آن را به صورت عربی بالا می‌برند.
شاهد این مطلب می‌باشد که اصل در دعا و مناجات با حق، ارتباط روحی است.
در همین باره نقل است: شخصی خدمت امیرالمؤمنین (علیهِ السَّلام) رسید و عرض کرد: امروز «بلال» با مرد عربی مناظره می‌کرد، در حین سخن مرتکب اشتباه در لفظ شد و آن مرد به او خندید. امیرالمؤمنین فرمودند:
یا عَبدَاللهِ. إنَّما یُرادُ إِعرابُ الکَلام وَ تَقویمُهُ لِتَقویم الأَعمالِ وَ تَهذیبِها، ما یَنفَعُ فُلاناً إَعرابُهُ وَ تَقویمُهُ لِکَلامِهِ إِذا کانَت أَفعالُهُ مَلحُونَهً أَقبَحَ لَحنٍ؟! وَ ماذا یَضُرُّ بَلالاً لَحنُهُ فی کَلامه إِذا کانَت أَفعالُهُ مُقَوَمَهً أَحسَنَ تَقویمٍ. مُهَذَّبَهً أَحسَنَ تَهذیبٍ؟!؛ (13)
ای بنده‌ی خدا! مقصود از اعراب کلام و استوار ساخت آن، استوار سازی و پاکیزه نمودن اعمال است. اعراب و استوار سازی سخن برای فلانی چه نفعی خواهد داشت وقتی که اعمال او بسیار زشت و ناردست باشد و به «بلال» چه چیزی ضرر می‌رساند در صورتی که اعمال او بسیار استوار و پاکیزه باشد؟!
آری، به قول حکیم قاآنی: «از أَشهَد فصیح، به است أَسهَد بلال». «ابن فهد حلّی» نیز در ذیل این حدیث می‌فرماید:
این حدیث روشن می‌کند هم چنان که لحن و غلط در لفظ راه دارد، در عمل هم راه دارد و لحن در عمل ضررهای فراوانی دارد. (14)

5. دعای قلبی

دعای قلبی، آن است که در آن لفظ وجود ندارد، بلکه فقط قلب متوجه خداوند است و پیوسته این ارتباط باطنی و راستین بین عبد و رب برقرار می‌باشد و در واقع، این گونه دعا، حقیقت دعا و بهترین حال یک انسان است.

6. حال طلب و عدم توجّه دعا کننده به خواسته‌ی خود

گاه انسان خواسته‌ای دارد و باطناً آن را می‌خواهد، ولی آن را به زبان نمی‌آورد و از خدای خود درخواست نمی‌کند.
خداوند متعال این گونه خواسته‌ها را نیز اجابت می‌کند و این اجابت در اثر عمل شایسته‌ای است که چنین شخصی قبلاً انجام داده یا به خاطر دعایی بوده است که برای امر دیگری داشته و بنا به مصلحتی به اجابت نرسیده است. این مضمون هم در ادعیه و روایات زیاد مشاهده می‌شود. از جمله امیرالمؤمنین (علیهِ السَّلام) در دعای «کمیل» به خداوند متعال عرض می‌کند:
اَللّهُمَ مَولایَ، کَم مِن قَبیِحٍ سَتَرتَهُ، وَ کَم مِن فَادِحٍ مِن البَلاءٍ أقَلتَهُ، وَ کَم مِن عِثارٍ وَقَیتَهُ، وَ کَم مِن مَکرُوهٍ دَفَعتَهُ، وَ کَم مِن ثَناءِ جَمیلٍ لَستُ أَهلاً لهُ نَشَرتَهُ؛ (15)
خدایا!‌ ای مولای من! چه بسیار زشتی که پوشیدی و چه بلاهای هلاک کننده که برطرف ساختی و چه لغزش‌ها که مرا در آن نگاه داشتی و چه ناخوشایندی‌ها که دفع نمودی و چه مدح و ثنای زیبا که شایسته‌ی آن نبودم درباره‌ی من نشر دادی!
نیز در دعای «افتتاح» وارد شده است:
فَکَم یا إِلهی مِن کُربَهٍ قَد فَرَجتَها، وَ هُمُومٍ قَد کَشَفتَها، وَ عَثرَهٍ قَد أَقَلتَها، وَ رَحمَهٍ قَد نَشَرتَها، وَ حَلقَهِ بَلاءٍ قَد فَکَکتَها؛ (16)
ای معبود منً چه ناراحتی گلوگیر که گشودی و چه ‌اندوه‌ها که برطرف ساختی و چه لغزش‌ها که نادیده انگاشتی و چه رحمت‌ها که گستردی و چه حلقه‌های بلا که گشودی!
در روایتی پیامبر اکرم (صَلّی اللهُ علَیهِ و آله) فرمودند:
هر کس روزهای دوشنبه و پنج شنبه‌ی ماه شعبان را روزه بگیرد، حق تعالی بیست حاجت دنیا و بیست حاجت آخرتش را برآورده می‌سازد. (17)
این شواهد نشان می‌دهند که بسیاری از نیازهای واقعی انسان که مورد درخواست واقع نشده یا هنوز انسان شعور و فهم آنها را پیدا نکرده نیز به اجابت می‌رسند.

7. دعای تکوینی

دعای تکوینی، آن است که فقط نظام تکوین خواهان آن است. اصولاً نظام طبیعی عالم چنان تنظیم شده است که به تمام نیازهای موجودات، گیاهان، حیوانات و... جواب مثبت داده و آن را آماده ساخته است؛ همانند غذای متناسب با نوازد که در سینه‌ی مادر قبل از تولد آماده شده و کودک با تمام وجود خواهان آن است. خداوند متعال می‌فرماید:
(یَسْأَلُهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ)؛ (18)
تمام آنچه در آسمان و زمین است، از خدای خود سؤال می‌کنند.
و نیز می‌فرماید:
(وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا)؛ (19)
تمام آنچه را که شما درخواست کرده‌اید به شما عطا نمودیم و اگر بخواهید نعمت‌های خدا را بشمارید، نخواهید توانست.
روشن است که انسان هرگز توانایی طلب نعمت‌های نامتناهی‌ای را که محتاج آنها است، ندارد؛ بنابراین، همه‌ی نعمت‌ها، بخشش و اجابت تکوینی پروردگار عالم است. بر این اساس، بسیاری از موهبت‌های الهی، اصلاً در مسیر فکر انسان قرار نمی‌گیرد تا آن را تمنا نماید. از این رو، اگر دستگاه آفرینش، بسیاری از نیازهای ما (مانند انواع و اقسام میوه‌ها، سبزی‌ها، رنگ‌ها، زیبایی‌ها و... ) را در خود نداشت، در توان هیچ فکر و اندیشه‌ای نبود که حتی یکی از آنها را تصور و سپس درخواست کند.
پس، بیشترین بخشش‌های الهی در پاسخ به نیازهای تکوینی انسان است، بدون آن که تقاضایی باشد. فقط او است که می‌داند این موجود خاص به چه چیزهایی محتاج است و بدون درخواستی، از راه لطف به او عطا فرموده است.

ما نبودیم و تقاضامان نبود ***
لطف تو ناگفته‌ی ما می‌شنود (20)

البته این گونه دعا، هرگز از اجابت جدا نیست، زیرا امری است که نظام احسن ایجاب کرده و بر اساس حکمت الهی، آنچه در نظام احسن لازم باشد، وجودش حتمی بوده و تخلف ناپذیر می‌باشد.
این تقسیم دعا به بخش‌های یاد شده، بر پایه‌ی حصر عقلی نمی‌باشد و امکان افزایش آن خصوصاً در زمینه‌های عرفانی وجود دارد؛ که اکنون از مقوله‌ی بحث ما خارج است.

دو نکته

1. دعا در مرتبه‌ی لفظ نیست

با توجه به مطالب گذشته، دعا حقیقتی است که از سطح لفظ بی جان، خارج بوده و روح خاصی دارد که همان ارتباط دقیق بین داعی (دعا کننده) و مدعو (دعا شونده) است. به دیگر بیان، در دعا پس از به کارگیری الفاظ- البته در جایی که لفظ در کار است- باید اراده‌ی استعمالی همراه با اراده‌ای جدی باشد که معلول همان جذب و انجذاب و حالت معنوی انسان است؛ یعنی انسان آنچه را که می‌خواند، به راستی همان را هم بخواهد.
بنابراین، اگر حقیقت دعا تحلیل شود، بندگی و عبادت حضرت حق است؛ به طوری که می‌توان گفت هر نوع عبادتی از سوی بندگان، نوعی نیایش، دعا و درخواست لطف و کرامت الهی است. در همین رابطه، استاد بزرگوار علامه‌ی طباطبایی (رحمه الله) به خطای نویسنده‌ی المنار، که توهّم کرده است هر عبادتی دعا نیست (مانند روزه که نمی‌توان آن را دعا دانست، هر چند عبادت است) اشاره فرموده و جواب داده‌اند که دعا، تحلیلاً عبارت از طلب رحمت از مقام ربوبی است. پس روزه نیز که خود نوعی طلب کمال، رشد و رحمت است، تمنا و درخواستی بسیار با اهمیت می‌باشد. (21)
در نتیجه، بر پایه‌ی مباحث گذشته، اگر زبان درخواست کند، ولی قلب در سراپرده‌ی غفلت باشد، از گوینده‌ی این الفاظ درخواست و نیایشی حقیقی بر نیامده است. البته زشت‌تر آن است که نه تنها زبان ظاهری زبان قلب نیست، بلکه بین زبان سر و زبان قلب نیز دوگانگی وجود دارد؛ یعنی زبان سر چیزی را که می‌خواهد که زبان قلب از درخواست آن سرباز می‌زند! مثلاً گاهی دیده می‌شود که پدری برای هدایت فرزند خود دست به دعا بر می‌دارد و از خدای متعال درخواست می‌کند که فرزندش در راه خدا قدم بردارد، ولی همین پدر در مرتبه‌ی عمل کاری می‌کند که به گمراهی فرزند می‌انجامد. مانند معاشرت‌های نامطلوب یا ایجاد جوّ نامناسب در محیط خانواده. مسلّم است که خواسته‌ی قلبی این پدر رشد فرزند نیست، زیرا تا وقتی توجه قلبی مقدم بر خواسته‌ی زبانی نباشد، دعای لفظی اثر نخواهد داشت؛ همانند مریضی که سلامت خود را درخواست می‌کند، ولی از انجام هرگونه عملی که در شفای او مؤثر است، خودداری می‌نماید. بی گمان در چنین مواردی دعا نافذ نیست.
امیرالمؤمنین (علیهِ السَّلام) به امام حسن (علیهِ السَّلام) می‌فرماید:
فَإِنَّ العَطِیَّهَ عَلی قَدرِ النَیَّهِ؛ (22)
زیرا عطای الهی به‌اندازه‌ی نیت درخواست کننده است.
علامه‌ی طباطبایی (رحمه الله) در شرح این سخن نوشته است:
«مقصود این است که بر اساس خواست واقعی دعاکننده به او عطا می‌شود، نه بر اساس خواست زبانی و ظاهری‌اش.» (23)
به این حالات، در روایت «قلب ساهی» گفته می‌شود. در عده الدّاعی از امام صادق (علیهِ السَّلام) نقل شده است:
إِنَّ اللهَ لا یَستَجِیبُ دُعاءاً بِظَهرِ قَلبٍ ساه؛ فإِذا دَعَوتَ، فَأَقبِل بِقَلبِکَ، ثُمَّ استَیقِن بِالإِجابَهِ؛ (24)
خداوند دعای از روی غفلت و سهو را مستجاب نمی‌کند. بنابراین، هرگاه خواستی دعا کنی، حضور قلب داشته باش و به اجابت دعایت یقین داشته باش.
نیز از حضرت امیرمؤمنان (علیهِ السَّلام) می‌فرماید:
لا یَقبَلُ اللهُ- عَزَّوَجَلَّ- دَعاءُ قَلبٍ لاهٍ؛ (25)
خداوند دعای فردی را که از روی غفلت و بازیگری دعا می‌کند، اجابت نمی‌فرماید.
در تفسیر المیزان در ذیل این دو روایت آمده است: «راز عدم استجابت این گونه دعا، آن است که از روی حقیقت نبوده است.» (26)

2. بررسی آیه‌ای از قرآن

آیه‌ی زیر به ظرافت‌های بسیاری در مسئله‌ی دعا اشاره کرده است. صاحب تفسیر المیزان معتقد است که این آیه‌ی کریمه، با عبارتی کوتاه و مختصر، بهترین بیان و زیباترین روش را در باب دعا به کار برده است. خداوند سبحان می‌فرماید:
(وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیسْتَجِیبُوا لِی وَلْیؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یرْشُدُونَ)؛ (27)
چون بندگان من، از دوری و نزدیکی من از تو پرسند، به آنان بگو که من به آنها نزدیک هستم، هر که مرا بخواند دعایش را اجابت کنم، سپس دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان آورند تا به سعادت راه یابند.
نکته‌های این آیه‌ی شریفه عبارت‌اند از:
1. وضع آیه، احاله به غایب نیست، بلکه جمله به صورت شخص حاضر (متکلم وحده) مزین شده که خود دلیل بر کمال عنایت حضرت ربوبی- جلّ و علا- به مسئله‌ی دعا است.
2. از بندگان تعبیر به «ناس» نکرده، بلکه با یک اضافه‌ی تشریفیه، به «عبادی» تعبیر فرموده و آنها را به خود منتسب نموده است.
3. واسطه را در جواب حذف کرده و خود شخصاً متکفّل جواب دعا شده و فرموده است: (فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ...).
4. تأکید مسئله به حرف تأکید «إِنَّ» می‌باشد: (إِنِّی قَرِیبٌ...).
5. ذات اقدس الهی خود را متّصف به قرب فرموده تا دلالت بر دوام و ثبوت کند.
6. کلمه‌ی (أَجِیبُ) را با صیغه‌ی مضارع آورده تا دلالت بر پیوستگی، دوام و تجدید در اجابت داشته باشد.
7. باید وصف دعا برای شخص صادق باشد. از این رو، اجابت را معلق بر وصف «داعی» (دعا کننده) نموده و فرموده است: (أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ...). (28)
علامه طباطبایی (رحمه الله) پس از ذکر این هفت نکته، فرموده‌اند:
در این آیه‌ی شریفه با تمام ایجاز و اختصار، هفت بار ضمیر متکلم وحده تکرار گردیده که در قرآن کریم نظیر آن دیده نمی‌شود. (29)

پی‌نوشت‌ها:

1- مثنوی معنوی، دفتر سوم، ص 273.
2- نهج البلاغه، نامه 31؛ نیز ر.ک: بحارالانوار، ج74، ص 207 و 224 وج90، ص 301.
3- انفال، آیه‌ی 28.
4- بحارالانوار، ج90، ص 325. نیز ر.ک: نهج البلاغه، حکمت 93؛ وسائل الشیعه، ج7، ص 137 و بحارالانوار، ج91، ص 197.
5- عده الداعی، ص 22.
6- دیوان حافظ، تصحیح همان، غزل 123.
7- تهذیب، ج3، ص 88 و 108؛ بحارالانوار، ج95، ص 43 و 131 و اقبال الاعمال، ص 155 و 175.
8- مصباح الشریعه، ص 132؛ بحارالانوار، ج90، ص 322 و مستدرک الوسائل، ج5، ص 271.
9- ر.ک: المراقبات، ص 112.
10- ر.ک: مستدرک الوسائل، ج5، ص 257 و بحارالانوار، ج90، ص 378.
11- عده الداعی، ص 23 نیز ر.ک: وسائل الشیعه، ج6، ص 220؛ ج7، ص 56 و ج17، ص 327.
12- همان، ص 26 و وسائل الشیعه، ج6، ص 221.
13- عده الدّاعی، ص 27؛ تفسیر امام حسن عسکری (علیهِ السَّلام)، ص90 و مجموعه‌ی ورام، ج2، ص 101.
14- همان، ص 27.
15- اقبال الاعمال، ص 706 و البلد الامین، ص 188.
16- تهذیب، ج3، ص 108؛ بحارالانوار، ج94، ص 336 و اقبال الاعمال، ص 55، 58.
17- اقبال الاعمال، ص 688 و وسائل الشیعه، ج10، ص 493.
18- رحمن، آیه‌ی 29.
19- ابراهیم، آیه‌ی 34.
20- مثنوی معنوی، دفتر اول، ص18.
21- ر.ک: تفسیر المیزان، ج10، ص 39.
22- نهج البلاغه، نامه‌ی 31؛ بحارالانوار؛ ج90، ص 301 و غرر الحکم، ص 193.
23- ر.ک: المیران، ج2، ص 37.
24- عده الدّاعی، ص 138؛ کافی، ج2، ص 473؛ وسائل الشیعه، ج7، ص 53 و بحارالانوار، ج90، ص 305 و 323.
25- کافی، ج2، ص 473؛ وسائل الشیعه، ج7، ص 54؛ بحارالانوار، ج90، ص 314 و عده الداعی، ص 180 و 204.
26- ر.ک: المیزان، ج2، ص 39.
27- بقره، آیه‌ی 186.
28- ر.ک: المیران، ج2، ص 30 و 31.
29- همان، ج2، ص 30 و 31.

منبع مقاله :
ممدوحی کرمانشاهی، حسن؛ (1389)، نیایش از دیدگاه عقل و نقل، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول